سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندیشه ات تو را به راه راست هدایت می کند . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :5
بازدید دیروز :0
کل بازدید :10477
تعداد کل یاداشته ها : 32
103/2/8
10:8 ع
در زمان ها ی گذشته ، پادشاهی تخته سنگی را در وسط جاده قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند خودش را در جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از کنار تخته سنگ می گذشتند. بسیاری هم غرولند می کردندکه این چه شهری است که نظم ندارد. حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و ... با وجود این هیچ کس تخته سنگ را از وسط برنمی داشت . نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود ، نزدیک سنگ شد.
بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد. ناگهان کیسه ای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود ، کیسه را باز کرد و داخل آن سکه های طلا و یک یادداشت پیدا کرد. پادشاه در آن  یادداشت نوشته بود : " هر سد و مانعی میتواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد.

پی نوشت1:دلم عجیب برای یه وبلاگی تنگ شده...برای اون پست های قشنگش که هرکدومو تا حالا چند بار خوندم....

دیگه خسته شدم بس که به وبلاگش سر زدم تا شاید آپ کرده باشه...انگار با دنیای مجازی خداحافظی کرده.....

پی نوشت2:فردا با بچه های دانشگاه  میرم گلاب گیری کاشان.

پی نوشت3:الاکلنگ را دوست ندارم که شرط بالا رفتن من پایین امدن تو باشد ... بیا روی تابی دو نفره بنشینیم!

پی نوشت4:فکر نکنید وبلاگم شده سرزمین گل و سنبل!!!!

اینکه فقط شعر مینویسم و داستان آموزنده و دل نوشته....

حرفهایی از جنس دیگر من...شعر ها و حرف های جنجالی من همچنان ادامه داره....اما نه اینجا...

 در وبلاگ جوانان جنجالی....