ای سرنوشت از تو کجا میتوان گریخت؟
من راه آشیان خود را از یاد برده ام
یک دم مرا به گوشه ی راحت رها مکن
با من تلاش کن که بدانم نمرده ام
***************************
ای سرنوشت مرد نبردت منم بیا
زخمی دگر بزن که نیافتاده ام هنوز
شادم ازاین شگنجه خدارا مکن دریغ
روح مرا در اتش بیداد خود مسوز
************************
ای سرنوشت هستی من در نبرد توست
بر من ببخش زندگی جاودانه را
منشین که دست مرگ زبندم رها کند
محکم بزن به شانه من تازیانه را
{ فریدون مشیری}